zhemul

به ديدارم بيا هر شب در اين تنهايي تنها و تاريک خدا مانند دلم تنگ است

<$BlogDateHeaderDate$>

مرغ ا�سانه
پنجرهای در مرز شب و روز باز شد
و مرغ ا�سانه از آن بیرون پرید
میان بیداری و خواب
پرتاب شده بود.
بیراهه �ضا را پیمود,
چرخی زد
و کنار مردابی به زمین نشست.
تپشهایش با زمین آمیخت,
مرداب کم کم زیبا شد.
گیاهی درآن رویید ,
گیاهی تاریک و زیبا.
مرغ ا�سانه سینه خود را شکا�ت :
تهی درونش شبیه گیاهی بود.
شکا� سینه اش را با پرها پوشاند .
وجودش تلخ شد ,
خلوت ش�ا�ش کدر شده بود.
چرا آمد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
.....



 

<$BlogDateHeaderDate$>

آه ه ه روزا خیلی زودتر از اون چیزی که �کر می کنم می گذره
�قط یه سری خاطرات خوب و بد به جا می مونه
دل تنگم , دل تنگ روزهای که ر�تن.






 


zhiivar


آبـی
Mr HEX
MONA No.1
شيرازی ها
مهرستان سرسپرده




نامه بدين
 آرشيو



Persian Tools
Siah Sepid, Persian Electronic Magazine

This page is powered by Blogger, the easy way to update your web site.