لبخند خدا ، ادامه زندگی
امانت خدا بر زمین مانده بود . آدمیان می گذشتند بی هیچ باری بر شانه هایشان .
خدا پیامبری �رستاد تا به یادشان بیاورد ، قول نخستین و بیعت اولین را.
پیامبر گ�ت : ای آدمیان ، ای آدمیان ، این امانت از آن شماست ، بر دوش کشید .
این همان است که زمین و آسمان را توان بر دوش کشیدنش نیست . پس به یاد آرید
انسان و دشواریش را.
اما کسی به یاد نیاورد .
پیامبر گ�ت عشق است. عشق است. عشق است که بر زمین مانده است .
مجال اندک است و �رصت کوتاه .
شتاب کنید وگرنه نوبت عاشقی می گذرد.اما کسی به عشق نیندیشید.
پیامبر گ�ت : آنچه نامش زندگی ست، نه خیال است و نه بازی ، امتحان است.
و تنها پاسخ به آزمون زندگی است، زیستن است ، زیستن.
اما کسی آزمون زندگی را پاسخ نگ�ت.
کودکی اما که تازه پا به جهان گذاشته بود ، با لبخندی پیامبر را پاسخ گ�ت ،
زیرا پیمانش را با خدا به یاد می آورد.
آنگاه خدا گ�ت : به پاس لبخند کودکی ، جهان را ادامه می دهیم.



afsoon

واقعا که آدما موجودای عجیب و غریبی هستند برای رسیدن به خواسته هاشون چه کارا که نمی کنن و چه حر�ا که نمی زنن!!!
اصلا به آخرو عاقبت کاراشون �کر نمی کنن . �کر نمی کنن شاید به خاطر کار و حر�شون ممکنه
یه ن�ر ناراحت بشه یه ن�راعصابش خورد بشه ، �قط و �قط به �کر کار و خواسته های بچه گانه خودشونن.
کاش آدما قبل از انجام هر کاری یا گ�تن حر�ی �قط یه کوچولو �کر می کردن!
کاش یه کم به خودمون بیایم ببینیم داریم چکار می کنیم!
کاش... کاششششششششششش
خوش باشید

afsoon